زندگی خصوصی “مهدی رحمتی” و همسرش

پنجشنبه 23 ارديبهشت 1395
10:37
senatour


مهدی رحمتی ، مهدی رحمتی و همسرش

سیدمهدی رحمتی دروازه بان با تجربه استقلال زندگی سخت همراه با تجربه های بسیاری را برای رسیدن به اهداف خود پشت سر گذاشته و سالهاست که ثمره تلاش خود را در فوتبال می بیند.“مهدی رحمتی” در گفتگوی خودمانی ز همسر و فرزندانش می گوید.

گپ و گفت خودمانی با مهدی رحمتی

سیدمهدی رحمتی، دروازه بانی است که همیشه کارهای عجیب و غریب می کند و با خداحافظی ناگهانی اش از تیم ملی، همه را به شوک فرو برد. این بازیکن که یکی از گلرهای خوب ایران در سال های گذشته بوده، در زندگی شخصی اش نیز مثل زندگی فوتبالی اش چالش هایی داشته که بزرگترین آن از دست دادن خواهرش است. البته رحمتی تمایلی ندارد در مورد این مسائل صحبت کند، اما قطعا گفت وگوی صمیمی با دروازه بانی که دو بار از استقلال رفته و برگشته، می تواند جذاب و خواندنی باشد. گفت وگویی که در حضور پسران وی یعنی علی و عطا انجام شد و در بعضی مواقع رحمتی را وادار کرد تا در بعضی سوال ها از همسرش کمک بگیرد.

فداکاری های یک همسر
همسرم در پیشرفت من چه در فوتبال و ورزش و چه در زندکی تاثیر زیادی داشته و به نوعی باید بگویم او بیشترین نقش را داشته، چون از زمانی که فوتبال حرفه ای را آغاز کردم، او بود که کنارم حضور داشت و شرایط را درک کرد. من هم شخصا تمام سعی ام را می کنم که همسر خوب و ایده آلی باشم، ولی در یک سری زمینه ها نمی توانم. این هم به دلیل حرفه ام است و مسلما کمبودهایی وجود دارد.

مهدی رحمتی ، مهدی رحمتی و همسرش ، مهدی رحمتی و پسرانش

سیدمهدی رحمتی و علی و عطا


مدیر خانه، دور از اقتصاد
مدیریت خانه بیشتر با همسرم است، به خاطر اینکه من زیاد منزل نیستم و او هم انصافا مدیر خوبی است. هرچند همسرم در مسائل اقتصادی، زیاد خودش را دخالت نمی دهد چون علاقه ای به مادیات ندارد، هیچ وقت در این موارد من چالش نداشته ام و انصافا در این زمینه آرامش فکری دارم.

حسی به نام پدر بودن
به نظرم یکی از قشنگ ترین حس های دنیا، پدر بودن است و وقتی در خانه ات را باز می کنی و فرزندانت تو را بابا صدا می کنند، حس خیلی زیبایی به انسان دست می دهد. برای شخص من که اینطور است، انگار دنیا را به من می دهند.

تولدهای کاملا پسرانه
وقتی نخستین بار پدر شدم واقعا حس خوب و درعین حال عجیبی داشتم، ولی تا زمانی که علی (فرزند اولم) مرا بابا صدا نکرد، چیزی متوجه نشده بودم. بعد از آن بود که متوجه شدم پدر شدن چه حسی دارد. وقتی عطا (دومین پسرم) به دنیا آمد، خیلی بیشتر از قبل این حس پدر بودن را درک می کردم، چون علی بزرگتر شده بود و من به آن احساس عادت کرده بودم.

دوستی پدر با فرزندان
تربیت علی و عطا بیشتر به عهده همسرم است، ولی مهم ترین چیزی که از آنها می خواهم، این است که روی پای خودشان بایستند. من بیشتر سعی می کنم با آنها دوست باشم و از آنها همیشه خواسته ام هر اتفاقی می افتد، به من آن را منتقل کنند و خیلی راحت حرف شان را بزنند. درواقع سعی می کنم با آنها دوست باشم.

حمایت از مسیر درست
همانطور که گفتم مهم ترین چیز برای من این است که پسرانم روی پای خودشان بایستند و خیلی دنبال استفاده از موقعیت من نباشند. انسان وقتی به فرزندش کمک می کند که بداند راه درستی را می رود، ولی من همیشه اعتقادم این است که اگر قرار باشد فرزندم در خانه بنشیند، بخورد و بخوابد، این مساله درست نیست. من از فرزندانم برای کارهای شان حمایت می کنم ولی باید کاری که انجام می دهند صحیح و مسیرشان درست باشد. مثلا من دوست ندارم آنها هم مثل من دنبال فوتبال بروند ولی اگر روزی تصمیم شان این باشد، من حمایت شان می کنم.

مخالفت با خواسته عجیب
بارها پیش آمده که با خواسته های بچه ها مخالفت کرده ام. مثلا چندوقت پیش علی تلفن همراه می خواست و کاملا با این موضوع مخالفت کردم و به او گفتم برایت خیلی زود است. از این موارد زیاد اتفاق افتاده است. البته این خواسته ها گاهی به دلیل فضای جامعه و دوستانش هم شکل می گیرد، چون بعضی دوستانش تلفن دارند و علی هم دوست دارد داشته باشد، ولی من هم اصولی دارم و این اجازه را به او ندادم.

دوری از شهرت مهدی
من اصلا دوست ندارم این گونه باشد و همیشه در مدرسه به مدیر و ناظم گوشزد کرده ام اصلا توجه نکنید که این بچه، پسر مهدی رحمتی است. از آنها خواسته ام رفتارشان با علی رحمتی همان رفتاری باشد که با سایر بچه ها دارند. البته شاید گاهی پیش آمده باشد که مثلا پُز من را بدهند، ولی من خودم این را ندیده ام. شاید این کار را کرده باشند، ولی جلوی من این اتفاق نیفتاده است.

تفاوت های یک ستاره
مهدی رحمتی درون زمین فوتبال با مهدی رحمتی داخل خانه تفاوت های خاصی ندارد، البته شاید در خانه رفتارم کمی متفاوت باشد، چون کنار همسر و فرزندانم حضور دارم و شرایط کمی فرق می کند.

دوری خانه از فوتبال
وقتی بعد از بازی ها به خانه می روم، اتفاقات درون زمین را به خانه منتقل نمی کنم. البته معمولا یکی، دو ساعت ابتدایی بعد از بازی درگیر فشارها و استرس بازی هستم، ولی وقتی وارد جو خانه می شوم، کم کم فضای فوتبال را فراموش می کنم. درواقع دوست ندارم اعضای خانواده ام را درگیر مسائل فوتبالی ام بکنم.

خداحافظی به خاطر همسر
راستش نمی دانم اگر روزی خانواده ام از من بخواهند فوتبال را کنار بگذارم، این کار را می کنم یا نه؟! ولی اگر همسرم این درخواست را داشته باشد، شاید روی آن فکر کنم، ولی اگر فرزندانم چنین درخواستی کنند، زیر بار نمی روم؛ چون فرزندانم تاثیری در پیشرفت من نداشته اند، ولی همسرم تاثیر مهمی در این اتفاق داشته و دارد.

پدر و همسر خوب بودن
در یک سری مسائل خودم را پدر و همسر خوبی می دانم و در یک سری مسائل خیر. شاید در بحث امکانات و مسائل رفاهی بتوانم خوب عمل کنم، ولی از لحاظ عاطفی آنطور که باید و شاید برای همسرم و پسرانم موثر نبودم.

دوری از مراسم و هیاهو
شاید باور نکنید ولی من حدود 12سال است با همسرم در هیچ مراسمی شرکت نکرده ام. حتی در عروسی پسرخاله ام که نزدیکترین فامیل من بود شرکت نکردم. همیشه همسرم این مسوولیت را داشته که به همراه فرزندانم به این مراسم ها برود.

محافظت از خود و خانواده
به نظرم یکی از اصل هایی که من را به موفقیت رسانده، مراقبت است. یکی از اصول موفقیت این است که انسان حواسش به همه جا باشد. من همیشه از خودم و موقعیتم محافظت کردم و به همین دلیل زیاد ترسی از این مسائل ندارم که مثلا بگویند عکس من در مراسم یا مهمانی خاصی بیرون آمده است. البته برایم خیلی مهم است که همیشه در جایی حضور داشته باشم که عکسی از من خارج نشود یا سعی کرده ام اصلا عکس نیندازم. البته بی تفاوتی در این مسائل بزرگترین ضربه را به افراد معروف و مشهور می زند و انسان باید حداقل در مورد خودش غیرت داشته باشد.

مهدی رحمتی ، مهدی رحمتی و پسرانش ، مهدی رحمتی و فرزندانش


تفاوت زندگی قدیم و جدید
خانواده ای که این روزها من در آن زندگی می کنم با خانواده ای که در آن به دنیا آمده ام از زمین تا آسمان تفاوت دارد، چون به لحاظ اقتصادی در آن زمان شرایط به دست آوردن خیلی چیزها برایم سخت بود و بدون تعارف، داشتن خیلی چیزها برایم آرزو بود. البته تا آنجا که پدرم می توانست برایم همه چیز را فراهم می کرد، اما حالا اگر علی یا عطا چیزی از من بخواهند، برای شان تهیه می کنم. البته من بعضی مواقع برای بچه هایم شرط می گذارم که مثلا اگر در ترم اول قبول شوید، فلان وسیله را برای تان می خرم.

بچه های امروز و دیروز
بچه های زمان من هم با بچه های امروزی از زمین تا آسمان تفاوت دارند. البته ما از قشر پایین جامعه بودیم و خانواده های ما چیز زیادی نداشتند و طبیعتا در بچگی برای به دست آوردن چیزهایی که نیاز داشتیم، باید خیلی تلاش می کردیم، اما بچه های الان خیلی راحت به هرچه می خواهند، می رسند و تلاشی برایش نمی کنند. من می دانم که فرزندان امروزی، پدر و مادر را موظف می کنند آن چیزی را که نیاز دارند برای شان تهیه کنند.

حضور خداوند در زندگی
بهترین چیزی که به فرزندانم یاد داده ام این است که خداوند را همیشه در خاطر داشته باشند. البته عطا که هنوز به آن مرحله نرسیده است، ولی از علی خواسته ام خدا را خوب بشناسد و نماز بخواند. او اگر این مراحل را برود، راه خودش را پیدا خواهد کرد. من در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم و به مسائل مذهبی و سنتی اعتقاد دارم. صددرصد به مسائلی که پدر و مادرهای مان در مورد سنت ها گفته اند اعتقاد دارم و آنها را اجرا می کنم. پدر و مادرم همیشه به مسائل دینی تاکید داشتند، چون اعتقاد داشتند هرقدر انسان به سمت خدا و اهل بیت برود، در زندگی بیشتر جواب می گیرد.

دنیای پدرانه من و پدرم
حس من به پدرم و نگاه علی و عطا نسبت به من کمی فرق دارد. در دوران بچگی همیشه پدرم هوای من را داشت، ولی وقتی وارد فوتبال شدم یا در شیراز بودم. پدرم در تهران بود یا بالعکس. در حال حاضر چند سال است پدرم در شیراز زندگی می کند و شاید سالی چندبار بیشتر نتوانم او را ببینم و شرایط کمی متفاوت است.

مرغ یک پای ستاره
من در زندگی ام سعی کرده ام به آنچه دوست دارم با تلاش برسم. در فوتبال هم یاد گرفتم به هر قیمتی، هر چیز را نداشته باشم. مرغ من همیشه یک پا دارد! چون همیشه خودم زحمت کشیده ام و لطف خدا و عنایت اهل بیت بوده که به اینجا رسیده ام. فکر نمی کنم کسی در این فوتبال باشد که بتواند بر سر من منت بگذارد، به جز شاه غلام پیروانی که در سخت ترین و بدترین شرایط زندگی پشت من ایستاد. زمانی که من خواهرم را از دست دادم و حتی نمی توانستم روی پای خودم بایستم، تنها کسی که پشت من بود، شاه غلام بود که مثل یک پدر از من محافظت کرد.

ماجرای برج معروف تهران
حکایت زندگی من در برج معروف تهران به سال ها قبل برمی گردد.چون در اینجا همسایه های خوبی دارم مثلا من با یحیی گل محمدی همبازی بودم و رفت وآمد خانوادگی داشتم، همین طور با محسن بنگر از زمان سپاهان. ما از سال 83 یا 84 باهم بودیم. من بیشتر به این دلیل به این برج آمدم که زندگی آپارتمانی را دوست دارم و امنیت خوبی هم در اینجا برقرار است.

شایعه قراردادهای روند
متاسفانه بارها این را شنیده ام که گفته اند من هنگام عقد قرارداد رقم های روند انتخاب می کنم و. . . اصلا چنین چیزی صحت ندارد و این ساخته ذهن افراد بیکار است. خدا را شاهد می گیرم که تا به حال این کار را نکرده ام و این را می توانید از مدیرانی که با آنها قرارداد بسته ام بپرسید.

اینستاگرام و فرهنگسازی
با تکنولوژی رابطه خوبی دارم و معمولا از تلفن همراه و وسایل مختلف استفاده می کنم. اینستاگرام هم دارم به این دلیل که کسی از اسم من سوءاستفاده نکند. دومین دلیلش هم این است که جامعه ما به سمت و سویی رفته که بی احترامی و پرخاشگری در آن موج می زند. در فضای مجازی هر شخصی، هرچه دلش می خواهد می گوید و فکر می کنم درست نباشد به خاطر رنگ یک پیراهن، الفاظ زشتی در صفحه ای گذاشته شود که همه آن را می بینند. شاید آن کسی که بدترین توهین را در صفحات اجتماعی می کند، اگر روزی خودش توهین بشنود، نتواند تحمل کند. متاسفانه جو ورزشگاه های ما خوب نیست، اما این هم به خاطر عدم فرهنگسازی است.

بازگشت دوباره به استقلال
از اینکه دوباره به استقلال برگشته ام حس خوبی دارم. در استقلال بازی کردن لذت خاصی دارد و من همه تلاشم را می کنم تا در این تیم موفق باشم. یک مثالی وجود دارد که می گویند اگر شخصی بنده ای را خوشحال کند، پاداش الهی دارد، من هم به این موضوع خیلی فکر می کنم و همیشه وقتی می بینم بعد از بردها، مردم و طرفداران مان خیلی خوشحال هستند، من هم خوشحال می شوم. البته مباحث مالی هم هست و نباید از این موضوع غافل شد و به مردم دروغ گفت، اما در حال حاضر که در استقلال هستم، ذهنیت اصلی ام خوشحال کردن مردم است.

حضور دوباره در تیم ملی
این آرزوی هر فوتبالیستی است که در تیم ملی کشورش حضور داشته باشد و من هم دوست دارم دوباره در تیم ملی باشم، اما نه به هر قیمتی. از طرف دیگر برای خودم این برنامه را قرار داده ام که تا 41 سالگی به فوتبال ادامه دهم، چون بهزاد غلامپور تا ٤٠ سالگی بازی کرد و دوست دارم ببینم می توانم این رکورد را بشکنم یا خیر؟

یک و دو با کاپیتان آبی ها
مادرم سنگ صبور، پدرم سنگ زیرین آسیاب، همسرم کوه و فرزندانم امید هستند

بهترین درسی که از همسرتان در زندگی گرفته اید چه بود؟
گذشت و وفاداری.

تا به حال چیزی از فرزندان تان یاد گرفته اید؟
فکر نمی کنم بچه های این دوره و زمانه بتوانند چیزی به پدر و مادرها یاد بدهند (خنده).

اوقات فراغت شما چگونه می گذرد؟
اگر بچه ها در خانه فیلم تماشا کنند، من هم کنار آنها هستم. سعی می کنم بیشتر کنار بچه ها باشم، چون زمان زیادی در منزل نیستم و باید آن را جبران کنم.

تفریح اصلی تان با خانواده چیست؟
تفریح خاصی نداریم، ولی اگر فرصت باشد به مسافرت می رویم.

بهترین خاطره رحمتی از زندگی مشترک چیست؟
به نظرم به دنیا آمدن علی و عطا بهترین خاطره زندگی مشترکم است. البته خاطرات خوب زیادی از زندگی مشترک دارم.

و بدترین خاطره زندگی تان؟
بدترین خاطره ام از دست دادن خواهرم بود.

پدر از نگاه مهدی رحمتی؟
پدر همیشه سنگ زیرین آسیاب است.

مادر از نگاه مهدی رحمتی؟
مادر سنگ صبور است.

همسر از نگاه مهدی رحمتی؟
همسر کوه پشت سر است.

علی و عطا از نگاه مهدی رحمتی؟
علی و عطا امیدهای من به آینده هستند.

به جز فوتبال چه ورزش هایی را دوست دارید؟
من والیبال را دوست دارم و بازی می کنم. شنا هم بلدم ولی علاقه خاصی به آن ندارم.

به جز فوتبال، شغل دیگری دارید؟
خیر، چون وقتش را ندارم و به خاطر شرایط بدنی ام باید به خودم برسم و تمرین جداگانه و اختصاصی انجام بدهم، بنابراین وقت نمی کنم کار دیگری انجام بدهم.

موضوعات: ورزشی,
[ بازدید : 14409 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

مطالب مرتبط

نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
این وبلاگ بیشتر جنبه ی وبلاگ تفریحی دارد و فعالیت هایش بیشتر موضوعات طنز بیوگرافی و عکس افراد مشهور اخبار جدید و...می باشد
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به وبلاگ سناتور است. || طراح قالب avazak.ir